چهارشنبه 87 آذر 20
Away away, oh yea away away
this feels like the coldest day in a hurricane
looking through a glass window
and ya screaming to the top of yours lungs,
and the bells done rung and the crowd can’t hear you
and all that i can see is a building burning
i just gotta rescue my baby but you don’t even recognize me
and even though the feeling’s been gone
i just wanna be here to pick up the little pieces of remains
i’m going down the plane is smoking
and the only one who can save me is you
but you wanna throw me Away, away, away, away,
oh why i wanna know
i wanna know why you wanna throw meAway, away, away, away,
oh why
i gotta know why you wanna throw me away
you used to ask why i was i so skeptic of love
girl cuz it changes,
and it ain’t got to be no real reason
you start to live the dream
and before you know there’s a door that open,
and the moment you walk in it close
maybe it’s somebody else or a situation that you can’t help
oh love, oh love, oh love,
oh love just ain’t what it used to be
i confronted my fears with open arms
although you said you will never give up on us
but now you blow me away
Perfect we said we’d never be
so why is this happening to me no way no way no way
**************************
**********************
******************
بیرون ، بیرون ، اوه آره بیرون ، بیرون
این حسی است شبیه به سردترین روز در یک طوفان
( وقتیکه ) از میان یک پنجره ی شیشه ای ( به بیرون ) نگاه میکنی
و تو از اعماق ریه هایت فریاد میزنی
و زنگ ها به صدا در می آیند و ( اما ) جمعیت صدای تو را نمی شنوند
و همه ی آن چیزی که من می توانم ببینم یک ساختمان سوخته است
من فقط باید بچه ام را نجات بدهم اما تو حتی من را نمی شناسی
و حتی اگر چه این حس در ما از بین رفته است
من فقط میخواهم تکه های کوچک باقیمانده را جمع کنم
من به مسیرم ادامه میدهم ، دود از این هواپیما ( سوخته ) بلند می شود
و تنها کسی که میتواند مرا نجات دهد تو هستی
اما تو میخواهی مرا ( از زندگی خود ) بیرون کنی ، بیرون ، بیرون ، بیرون
اوه چرا ؟ من میخواهم بدانم
من میخواهم بدانم که چرا تو میخواهی مرا از زندگی خود بیرون کنی ، بیرون ، بیرون ، بیرون
اوه چر ؟ا
من باید بدانم که چرا میخواهی مرا از زندگی خود بیرون کنی
تو عادت داشتی از من بپرسی که چرا من اینقدر در عشق شکاک بودم
دختر واضح بگویم شرایط تغییر میکند
و من دلیل روشنی برای آن ندارم
تو شروع کردی تا با رویاهایت زندگی کنی
و قبل از اینکه تو بدانی آنجا دری وجود دارد که باز است
و لحظه ای که تو قدم در آن بگذاری بسته میشود
ممکن است که کسی دیگر ( در زندگی تو ) باشد یا شرایطی جدید که تو نمیتوانی کمکی بکنی
اوه عشقم ، اوه عشقم ، اوه عشقم
اوه عشقم شرایط آن گونه ای نیست که همیشه بود
من با آغوش باز با ترس هایم روبه رو شدم
اگرچه تو گفتی که هیچگاه ترکم نمیکنی
اما عزیزم تو مرا دور انداختی
درست است که ما گفتیم که دیگر با هم نخواهیم بود
پس چرا این اتفاقات برای من می افتد ، راهی نیست ، راهی نیست ، راهی نیست
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]